1
اگر یک پسری اجازه داد که از پشت بغلش کنی و خوشش آمد که دستت را ببری داخل یقه اش و باقی قضایا، بدان که او مسلماً گی است، حتی اگر خودش با صریح ترین عبارات، شدید ترین الفاظ و تندترین حالات این حدس ات را انکار کند.
- اینا همه تجربه اس!
2
* "ی" مدتها با من دوست بود
* "ی" سال اولی دانشگاهم بود وقتی سال آخر بودم
* "ی" اولین نفری بود - البته بعد از خودم - که به گی بودنِ من پی برد
* "ی" یکبار در جمع دوستانش - جمعی که به گونه ای چشم دیدنشان را نداشتم - من را کمونیست خطاب کرد. چون تصور می کرد هر کس دیندار نیست کمونیست است
- من کمونیست نیستم
- چپیسیته خون من در حد پی پی بی (میکروگرم در لیتر) است. لذا با هر نوع ایدئولوژی چپ، نیمه چپ و کمی تا قسمتی چپ مخالفم. چه برسد به ورژن کمونیستی اش
- اصلاً من با هرگونه ایدئولوژی مخالفم
- من یکبار برای "ی" چند ساعت در مورد مذهب سخنرانی کردم - در حالی که دور دانشکده قدم می زدیم و دست همدیگر را گرفته بودیم -
- نتیجه این سخنرانی ام این شد که "ی" تصور کرد من کمونیست هستم
- من ملا و ملازاده نیستم که سخنرانی کنم
- من اصولاً آدم کم حرفی هستم، اما مسلماً خیلی بچه هستم
- قابل توجه شما
- و همچنین شما :دی
- شمای دومی! نخند!
- من به صورت احمقانه ای تصور می کردم "ی" می تواند دوست پسر خوبی برایم باشد
- دو سال پیش، مدت کمی بعد از کام اوت کردنم، وقتی اس ام اس بازی می کردیم "ی" به من گفت که گی است
* "ی" خیلی تاکید داشت که به کسی چیزی نگویم
* "ی" چند ماه بعد به من گفت که بایسکشوال است
- من هیچوقت با "ی" رابطه جنسی برقرار نکردم. چون خیلی از من کوچک تر بود
* "ی" مدتی پیش هر چه از دهانش درآمد به من گفت، چون مدعی بود پشت سرش حرف مفت زده ام
* "ی" فحش های آب نکشیده ای به من داد، چون می گفت که دروغ پراکنی کرده ام
- من "ی" را دوست داشتم، من به کسی که دوستش دارم فحش نمی دهم
- من پشت سر "ی" چیز خاصی نگفته بودم، فقط به یکی از دوستان مشترکمان - که الان دهها هزار کیلومتر آنطرفتر در شیطان بزرگ به سر می برد - گفتم که "ی" به من گفته که بایسکشوال است
* "ی"، سالهای پیش، دهها بار به من اظهار علاقه کرده بود
- من به کسی که حریم اش را با من نشناسد احترام نمی گذارم
- بعد از چند فحش آبدار دادن، به "ی" گفتم که تا ابد رویتت نخواهم کرد و هر چه بین ما وجود داشت به پایان رسید
- اقرار می کنم که "ی" را هیچگاه نشناختم